از قهوهخانه تا کافه؛ از همکلامي تا همنشيني
منبع:خبرگزاری میراث
قهوهخانهها با سنتي ديرينه محلي براي همکلامي و همصحبتي اهالي بازار و محله و گذرها بود. اين سنت هرچند با تغيير و تحولاتي مواجه شد اما در قالبهاي امروزي کافه جاي قهوهخانه را گرفته و همنشيني جاي همکلامي و ارتباطات اجتماعي را گرفته است. امروز وظيفه شبکههاي اجتماعي دوران قهوهخانهها به دوش رسانهها و شبکههاي اجتماعي افتاده است.
كافه نادري
خبرگزاري ميراث فرهنگي- گردشگري- دمدماي غروب يک روز تابستاني، پس از طي مسافتي طولاني وارد روستا ميشوي، به دنبال جايي براي استراحت و بيتوتهي شب ميگردي؛ پس به قهوهخانه ميروي تا هم با خوردن چاي و نيمرو خستگي از تن در کني و هم از قهوهچي يا مرداني که آنجا هستند سراغ جايي براي ماندن بگيري. قهوهخانهي روستا، پاتوقي است که مردان طبق يک قرارداد نانوشته پس از فراغت از کار، آنجا ميروند. در عين حال که بساط چاي و قليان در قهوهخانه برقرار است، مردم گپ و گفت ميکنند و خيلي از مسائل آنجا مطرح شده و يا حل و فصل ميشود و قهوهچي کسي است که همه افراد را ميشناسد و از تمام مسائل اطلاع دارد.
براي اين که بدانيم کافه و کافهنشيني امروزي از کجا آغاز شد و چگونه به اينجا رسيد و چه تأثيري بر جامعه داشته، بهتر است از گذشتهي دور شروع کنيم، از زماني که قهوه و قهوهخانه وارد ايران شد.
ميگويند گياه قهوه اولين بار در کشور حبشه يا اتيوپي يافت شده و از آنجا به عربستان راه يافت. نوشتهاي دال بر وجود قهوهخانه تا پيش از قرن هشتم هجري در اين كشور يافت نشده اما اشعار عرب قرن دهم هجري، حکايت از نوشيدن قهوه و وجود قهوهخانه در عربستان دارد و در همان زمان رسم قهوه نوشيدن به مصر و از آنجا به سوريه، عثماني و سپس به ايران رسيد. نخستين قهوهخانه در ايران در دوره صفويان (1501-1722 ميلادي) و به احتمال زياد در زمان سلطنت شاه طهماسب در شهر قزوين پديد آمد و در زمان شاه عباس اول در شهر اصفهان توسعه يافت. گاه شاه عباس ميهمانان عاليقدر و سفيران بيگانه را نيز با خود به قهوهخانهها ميبرد و از ايشان در آنجا پذيرايي ميکرد. از قهوهخانههاي معروف اصفهان در زمان شاهعباس، به قهوهخانههاي عرب، بابافراش، حاجي يوسف، باباشمس، تيشي کاشي و قهوهخانه طوفان اشاره شده است.
در تهران نيز از قهوهخانه ياد شده اما در دوره قاجار، به خصوص دوره پادشاهي ناصرالدين شاه زمينه براي گسترش قهوهخانه در شهرهاي بزرگ، از جمله شهر تهران فراهم شد. قهوهخانه در جامعه ايران، تحول و دگرگوني بزرگي در شكل گردهماييهاي مردم و شيوه گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرميهاي آنان فراهم آورد. مردم از هر قشر و گروه هر روز پس از دست كشيدن از كار روزانه، و در روزها و زمان بيكاري در قهوهخانهها جمع ميشدند و ساعتها به گفتوگو با هم و تبادل نظر درباره كارهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي ميپرداختند.
رفتن شاهان قاجار به فرنگ سوغاتهايي به همراه داشت، از آن جمله کافه به سبك اروپا بود. در زمان ناصري، با توسعه شهر تهران و فروش باغ لالهزار و تفکيک و تبديل آن، زمينهاي لالهزار به محله نوساز مسکوني و باصفاي شهر و در حقيقت به محلهاي اروپايي تبديل شد. و تا پايان دوره ناصري، خانه بسياري از اعيان، تعدادي از سفارتخانهها و مدراس و درمانگاه مسيونرهاي فرانسوي در آن جاي گرفت. در اوايل مشروطيت زماني که ايرانيان مقيم اروپا و روسيه به تهران بازگشتند، اين خيابان گردشگاه فرنگيمآبها شد و مغازهها و کافههايي با نامهاي فرانسوي و نيز نهادهاي شهري اروپايي مانند هتلها، تئاترها، مطب دکترها و مراکز تفريحي شروع به کار کردند.
به مرور بسياري از قهوهخانهها، جاي خود را به کافههايي مدرن با ميز و صندلي دادند و به جاي صداي قلقل قليان و خوردن استکانها به هم و يا صداي مداح و نقال، صداي موسيقي در فضا طنين افکند.
رفت و آمد خارجيان از يك سو و بازگشت ايرانياني كه براي تحصيل به فرانسه، انگليس و روسيه رفته بودند سبب گسترش روابط و آشنا شدن مردم با عناصر نو شده و منجر به پيدايش تفکرات خاص شد. اين روند، ظهور روشنفکران را در پي داشت و به دنبال تلاش آنان براي يافتن مکاني جهت گردهمايي و بحث پيرامون مسائل گوناگون، پاتوقهاي گوناگون روشنفکري شکل گرفتند.
نمونههاي اين کافههاي روشنفکري در دهههاي 20 و 30 در تهران کم نبودند اما فقط چند محل شهرت يافتند، آنهم به خاطر نوع فضاي اين کافهها، غذاها يا موسيقي خاصشان نبود بلکه شهرت آنان از نام مشتريانشان وام گرفته شده بود.
«نصرالله حدادي»، تهرانشناس درباره كافهها ميگويد: «در منطقه لالهزار سه نوع كافه روشنفكري، تفريحي و سازوضربي وجود داشته. كافههاي گلشن، نوشين، ياس و نادري روشنفكري و لقانطه تفريحي بوده. به عنوان نمونه آن زمان كه رؤساي كشورهاي سهگانه ايران بودند، به مناسبت تولد چرچيل كيك به كافه نوشين سفارش داده و به سفارت انگليس بردهاند».
اما حدادي درباره جامعه روشنفكري آن زمان ميگويد: «جامعه روشنفكري دهه 20 كه بعد از يك دوره انقطاع بهوجود آمده بود، دو گروه بودند. گروهي كه تجليگاه افكار چپ و شبهچپ بودند و گروه ديگر آنان كه تحت تأثير فرهنگ غرب بودند».
درباره افراد روشنفكر آن زمان حدادي ميگويد: «صادق هدايت ديد غيرمذهبي داشته اما چپ نبوده و فرهنگ عامه توجه بسياري داشته. عبدالحسين نوشين سبك خاص خود را در تئاتر داشته و نمايشنامههاي مهمي از جمله كارهاي شكسپر را در لالهزار اجرا ميكرد و گروهي كه به ديدن اين گونه تئاترها ميآمدند به كافه نادري منتقل شدند. پس بايد كافه نادري را با توجه به محيط اطراف، در آن زمان يعني مجلس شوراي ملي و كتابفروشيهاي راسته خيابان شاهآباد (جمهوري) نيز در نظر گرفت. همان طور كه كافه نادري پاتوق بوده، كتابفروشيهاي بهار، ابن سينا، و خيام هم پاتوق بودند. جداي از اين قضايا و حضور روشنفكران كه از شهريور 20 تا كودتاي 28 مرداد سال 32 بوده، خيابان لالهزار مركز تفريح آن زمان محسوب ميشده و برخي فقط اداي روشنفكري داشتند».
از كافهنشيني مدرن در كافه نادري بگذريم و نگاهي به كافهنشيني مدرن نسل حاضر نگاه كنيم، حدادي در اين باره ميگويد:« آنچه كه الان ميبينيم، كافهنشيني و وقت هدر دادن است و من اصالتي قائل نيستم زيرا از نظر من جامعهاي كه كتاب نميخواند، خيلي از مسايل را ندارد. جامعه ما 20 تا 25 ميليون دانشآموز و دانشجو دارد در حالي كه تيراژ هر كتاب 1000 تا 2000 جلد است و اين نشانه چيست؟ جوانان ما به دنبال هويت ملي و هويت مذهبي خود نيستند. بزرگان ديني خود مانند امام علي(ع) را كه به خوارج ميگويد برادران گمراه ما هستند و تاشمشير نكشند، با آنان نميجنگيم و بزرگان ادبيات خود مانند حافظ و مولانا و يا بزرگان موسيقي ملي مانند درويشخان و آقاحسينعلي را نميشناسند.
وي ميافزايد: «جوانان فقط به دنبال آن هستند كه هر چه سريعتر تحصيل خود را تمام كرده و به پول برسند و فرهنگ و هنر با پول به دست نميآيد بلكه با عشق است. كاري كه استاد دهخدا كرد جز با عشق ميسر نميشد». البته حدادي از يك سو معتقد است استثنئات وجود دارند و از سوي ديگر ميگويد:«شايد من نسل حاضر را خوب نشناختهام و اشتباه ميكنم».
در طول زمان، قهوهخانه، كافه و در حال حاضر كافيشاپ محل ارتباط گروههايي از مردم هستند. افرادي كه با عقايد و آراء و تمايلات يكديگر آشنا شده و ميتوانند آن را در جامعه تعميم دهند و همين امر باعث ميشود تا قهوهخانه و كافه و كافيشاپ را يك حلقه ارتباطي در اجتماع كوچك آن زمان و جامعه بزرگ امروز دانست.